رفیق روز تنهایی
رفیق روز تنهایی
خبر دادن که تو رفتی هم آوازشبٌ بارون
چه تنها خسته و زخمی ، دلو کندی از این زندون
خبر دادن که تو رفتی ، ولی من بی خبر بودم
صدا گم شٌد روی غوغا ، یا شاید هم که کر بودم
به تو گفتم که ما هر دو ، اسیر دردٍ نفرینیم
برای پر زدن هم چه تن خسته چه سنگینیم
رفیق روز تنهایی ، رفیق دوره ی حسرت ، رفیق صافٌ بی کینه ، تو شهر غٌربتٌ نفرت
تو رو از قلب من کندن ، جدا کردن با اشک و درد
دل قلب منو از من ، نذاشتن تا دم آخر ، یه لحظه پیش هم باشیم
دو تا موجٌ ، دو تا همراه ، کنار هم یه دریا شیم
دلو بردار که دل خسته ام
از این شیونٌ فریادش ، که این ویرونه هم دیگه ، به کار ما نمی یادش
رفیق روز تنهاییم ، رفیق دوره ی حسرت ، رفیق صافٌبی کینه ، تو شهر غربت ٌ نفرت
تو رو از قلب من کندن ، چه سخته درد دل کندن
جدا کردن با اشکٌ درد ، دل قلب منو از من
خبر دادن که تو رفتی هم آوازشبٌ بارون
چه تنها خسته و زخمی ، دلو کندی از این زندون
خبر دادن که تو رفتی ، ولی من بی خبر بودم
صدا گم شٌد روی غوغا ، یا شاید هم که کر بودم
به تو گفتم که ما هر دو ، اسیر دردٍ نفرینیم
برای پر زدن هم چه تن خسته چه سنگینیم
رفیق روز تنهایی ، رفیق دوره ی حسرت ، رفیق صافٌ بی کینه ، تو شهر غٌربتٌ نفرت
تو رو از قلب من کندن ، جدا کردن با اشک و درد
دل قلب منو از من ، نذاشتن تا دم آخر ، یه لحظه پیش هم باشیم
دو تا موجٌ ، دو تا همراه ، کنار هم یه دریا شیم
دلو بردار که دل خسته ام
از این شیونٌ فریادش ، که این ویرونه هم دیگه ، به کار ما نمی یادش
رفیق روز تنهاییم ، رفیق دوره ی حسرت ، رفیق صافٌبی کینه ، تو شهر غربت ٌ نفرت
تو رو از قلب من کندن ، چه سخته درد دل کندن
جدا کردن با اشکٌ درد ، دل قلب منو از من
+ نوشته شده در شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 7:12 توسط علـ ــ ـــ ــــ ـــــ ـی
|
وقتی خواستم زندگی کنم،